محمدهانی باباپورمحمدهانی باباپور، تا این لحظه: 11 سال و 18 روز سن داره

محمدهانی

سرسره بازی

ماه مبارک رمضونه بعد از افطار رفتیم پارک خیلی جالب بود تا حالا هر دفعه می بردیمت انقدر ذوق نمی کردی فقط به بازی بچه ها نگاه میکردی ولی این دفعه خودت کلی کیف کردی عاشق سرسره بازی شدی  فکر کنم چون دیگه راه می ری  انقدر بهت خوش میگذره  انشاالله همیشه شاد باشی گل پسره مامان   ...
28 تير 1393

جام جهانی 2014

این اولین جام جهانی فوتبال که پسرم می بینی شدیدم پیگیری :)))))))) حیف که هر چی تلاش کردیم نتونستیم یه عکس خوب ازت بگیریم اصلا تو عکس انداختن همکاری نمی کنی هوادار کوچولو ...
28 تير 1393

دست

محمد من انشاالله یه روز این دستای کوچولو مثل دستای زحمت کشه بابا نون آور خونه میشه (اگه زنده بودم حتما عکس دست تو بچه ات هم یادگاری می زارم تو وب :))))!!!!!!!!!!!) ...
28 تير 1393

بابا جونم تولدت مبارک

17 تیر تولد بابا هادی آقا محمدهانی بود این دومین سالی که تولد بابا هادی رو سه نفری جشن میگیریم پارسال خیلی کوچولو بود ( دو ماهه بودی ) ولی امسال عوض پارسال رو در اوردی ما نفهمیدیم چی شد انقدر که شیرین کاری کردی  هادی بیچاره نمی دونست شمع فوت کنه مواظبه تو باشه یکسره دستت رو میکردی تو کیک . ((هادی عزیزم تولدت مبارک  برای تمام زحماتت ممنونیم  دوستت داریم  زییییییییییییییییییییاد :) قربونت برم که انقدر مهربونی ...
28 تير 1393

تولد بابابزرگ

اول تیر تولد بابابزرگ حسین من بود که سورپرایزش کردیم من اولین نوه و محمدهانی نتیجه اوله کلی بهمون خوش گذشت( بابابزرگ عزیزم امیدوارم همیشه تنت سالم باشه و سالهای سال سایه ات بالا سرمون تولدت مبارک )   ...
14 تير 1393

موهام کو

بلاخره تصمیم منو بابا هادی برای کچل کردنت جدی شد و اقعا مامانی کچلی بهت میاد خیلی قیافت مظلوم و ناز شد خرابکاری همراه با دیدن تلویزیون ...
14 تير 1393

14 ماهگی محمدهانی

مامانی  دو ماه از یکسالگیت گذشته و تو هر روز شیرینتر و شیطونتر شدی . کم کم داری تاتی تاتی میکنی درسته دیگه یه لحظه ام استراحت ندارم ولی خیلی ذوق می کنم . سی دی خاله ستاره و با نی نی هم دیگه جزوه خونوادمون شدن از صبح تا شب باهامونن هر موقع هم خسته میشی اشاره میکنی خاموش کنم من و بابات همش و حفظ شدیم هر دوتامون برای داشتنت هر لحظه خدا رو شکر میکنیم اینم عکسای اقا محمدهانی :)   ...
14 تير 1393

پیک نیک

آقا محمدهانی رفته بود روستای کیلان (نزدیک آب سرد دماوند ) حسابی بهش خوش گذشت. یکی منو از دست خاله هام نجات بده:) محمدهانی عاشق دایی مهرداد شه(پسرخاله مامان) حسابی اون روز با دایی مهرداد کیف کرد ...
13 تير 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به محمدهانی می باشد